سمت خدا پناهیان

سمت خدا پناهیان

- از نظر شما تربیت یعنی چه ؟
من کلمه تربیت را از نظر مفهوم دین نفی میکنم . البته اصطلاحات ارزشمندی است و گاهی هم در معانی خوبی استفاده میشود . این کلمه در قرآن کریم به این معنی بکار نرفته است . ما تعبیری نداریم که پیامبران ما ، مربی هستند . برخی از شقوق تربیت را در مفاهیم دینی داریم : آنجایی که از کلمه ی رب و ربوبیت الهی استفاده میشود . چون کلمه ی رب که تربیت هم از آن گرفته شده ، یک نوع جبر و سلطه ای در آن وجود دارد که بین انسانها در متون اصلی ما این کلمه استفاده نشده است . از کلمه هدایت استفاده شده است . از کلمه ی رشد استفاده شده است . حتی از کلمه تزکیه و تعلیم استفاده شده است . این ها همه کلمات خوب و قشنگی هستند اما کم کم رایج شده است . کلمه تربیت اگر بخواهیم به لغتش مراجعه کنیم ، کلمه ای است که زیاد برای این مفهومی که ما بکار می بریم مناسب نیست . مثلا کلمه تربیت درباره ی گل و گیاه درست است . چون بی اختیار و بی اراده هستند و آنها را تربیت میکنیم . تربیت درباره کودک شیرخوار درست است . چون هنوز اراده و آگاهی و استقلال ندارد . شما با او تعاملی ندارید و حالت یکطرفه است . تربیت درمورد خداوند متعال هم درست است . او اداره کننده ی عالم است . مقدرات عالم را او تعیین می فرماید . ولی درباره ی انسان و روابط انسانی تاثیر گزاری هایی که نامش تربیت قرار گرفته ، یک غلط مصطلح است . در عین حال ما می پذیریم . حالا چرا این را مطرح کردیم ؟ برای اینکه رشد دادن یک انسان یا کمک کردن به رشد یک انسان ، باید همراه نوعی آزادی باشد ، همراه نوعی توجه ، نوعی توجه او و متربی باشد که من هم از این غلط رایج استفاده میکنم . اینجا دیگر نمی شود کلمه تربیت را استفاده کرد . هدایت کردن که معنای سوق دادن بیشتر دارد ، نشان دادن معنا دارد ، و حتی در هدایت آنجایی که انسان می خواهد دست کسی را بگیرد و به مقصد برساند چون این دستگیری بدون جبر است ، باز کلمه تربیت را بطور دقیق نمی شود استفاده کرد . به این دلیل من این نکته را درباره تربیت عرض کردم . حالا ما می توانیم به همان معنایی که خودمان تربیت منظورمان هست ، بر اساس روایت دینی برداشت می کنیم به آن بپردازیم . تربیت در قاموس دین نوعی هدایت ، نوعی کمک به رشد افراد و حتی رشد دادن افراد شاید کلمه دقیقی نباشد زیرا من چه کاره هستم که شخصی را رشد بدهم ؟ در قرآن داریم : هرکس را که دوست داری نمی توانی هدایت بکنی . کمک به رشد انسانهاست . خودشان باید بخواهند . این خود خیلی نقش دارد . من هر وقت کلمه تربیت را می شنوم ، پشتم می لرزد و میگویم این خود دارد حذف میشود . در علوم تربیتی می بینیم که این خود فرد حذف میشود . در آموزش و پرورش در کلمه پرورش خود دارد حذف میشود . کلمه پرورش اندام کلمه درستی است . چون اندام در اختیار شماست . شما این قدر دستور می دهی که رفت و برگشت بازو را انجام میدهی تا پرورش بخشی از بدن شما محقق بشود . درباره انسانها نمی توان این جوری گفت . لذا کلمه تربیت را می خواهیم استفاده بکنیم و ترجمه خوب هم برای آن بکار ببریم . از همین اول باید مواظب آسیب آن باشیم . آسیب آن این است که نقش فرد در آن حذف میشود . و حتی کسی که می خواهد تربیت بشود ، دانش آموز یا کودک ما یا افرادی که در اطراف ما هستند ممکن است برای خودشان هم اشکال پیش بیاید که بگویند : شما ما را خوب تربیت نکردید . فکر می کنند خُم رنگرزی است ما باید با اراده برویم و آنها را تربیت کنیم . تربیت با توجه به اراده ، آزادی ، آگاهی و استقلال فرد ، کمک به رشد اوست . این را می توانیم برای معنای تربیت در نظر بگیریم . به اجمالی که در ابتدا عرض کردم . از این به بعد هر موقع خواستیم از این کلمه استفاده بکنیم با تحفظ از آن استفاده می کنیم . بخاطر اینکه غلط رایج ، غلط نیست . اگر ماالان می خواستیم اصطلاح چینی بکنیم ، از این کلمه استفاده نمی کردیم . چرا اسم پیامبر اسلام هادی و بشیر و نذیر نام گرفت ؟ معلم هستند . تزکیه کننده هستند . کلمه تربیت هم عربی است و خداوند می توانست بگوید : تو مربی هستی ولی استفاده نکرده است . البته ما سر لفظ دعوا نداریم . از تربیت یک جورهایی معنای هدایت فهمیده بشود کفایت می کند و ما استفاده می کنیم . ولی وقتی تربیت در علوم تربیتی می رود گاهی اوقات آزادی و استقلال و این شان انسانی در برنامه های تربیتی ملاحظه نمی شود .

3- دین از نگاه شما یعنی چه ؟

من نسبت به تلقی که عموم به دین دارند ، یک کمی مسئله دارم . فکر می کنم تعبیر دقیقی از دین وجود ندارد . این تعابیر زیبا میتواند تلقی نادرستی از دین در دیگران ایجاد بکند . وقتی ما دین را به قانون ، چارچوب ، اصول و راهی که برای ما مشخص شده و البته راه درستی هم هست تعبیر میکنیم ، این ها چه تلقی ناصوابی را ممکن است از دین در ذهن ها ایجاد بکند ؟ من با این کار دارم . اگر ما تلقی مان را اصلاح بکنیم بد نیست . شما همین الان که این تعابیر را مطرح نمودید که شاید مقدمه ای از تعریف دین بود ، فکر می کنید چه کسانی با این تعابیر مشکل پیدا میکنند . تعابیر چارچوب ، راه مشخص هر چند درست و به سوی سعادت ، اصول و قوانین . چه کسانی با این ها مشکل پیدا می کنند ؟ کسانی که دوست دارند آزادی بیشتری را تجربه کنند . یک خصلت روانی قانون گریزی در خودشان می بینند در حالیکه از نظر نظری با قانون مشکلی ندارند ، با ضرورت قانون مشکل ندارند و اینکه انسان مجبور است قانونمند زندگی بکند با این ها مشکلی ندارند ولی بالاخره آن روزی که تعطیل است و انسان هر کاری را دوست دارد انجام می دهد ، فرق میکند با آن روزی که مجبور است سرکار برود . اینکه فردا تعطیل است ، کم کم تبدیل به مصرع دوم یک شعاری که کودکان هم از آن خوششان می آید می شود ، این یک ریشه روانی دارد و من با آن کار دارم . من می خواهم به این حس با احترام نگاه کنم . ببینیم چرا این جوری میشود ؟ همان حس قانون ریزی که نه تنها در انسانهای بد هست بلکه در آدمهای معمولی هست . می خواهیم از قانون استراحت کنند . می خواهم ببینم می توانیم با آن حس کنار بیاییم . آیا آن حس بدی است ؟ در انسان یک نیازی به شکوفتن و شکوفایی وجود دارد . این شکوفایی یعنی بیرون آمدن خواسته های من ، تحقق اراده های من ما فی الضمیرم را کشف کنم و تجلی بدهم . این احساس ، احساس بسیار گران سنگی در انسان است و انسان در برخورد با ضوابطی که در بیرون قرار دارد ، چه روابط اجتماعی چه روابط بیرون ، همیشه برخورد اولش با این ضوابط با این احساس توام میشود که اگر این ضوابط نگذارند که من شکفته بشوم چه ؟ اینجاست که من نیاز به احساس آزادی ، احساس نیاز به تجربه یک محیط فراخی که من بتوانم آزادانه در آن تجلی بکنم و من خودم را پیدا بکنم که شادی متفاوت با من های دیگر باشد ،احترام می گذارم . من باید قبل از اینکه به دین بعنوان چارچوبی که انسان را به نظم در می آورد نگاه بکنم و این جوری تعریف بکنم ، این را یک جور دیگر تعریف بکنم . درست است دین به یک ضوابطی می رسد ، منتهی قبل از اینکه این ضوابط را ببینم ، علاقمند هستم که بگویم دین آمده انسان را کمک بکند تا انسان به خود شکوفایی برسد . اینجا طعم آزادی در دین بیشتر چشیده میشود . البته این خود شکوفایی با تخریب شکوفایی متفاوت است . ضابطه هایی هم پیدا می کند و این بحث بعدی است . من فعلا می خواهم خودم را کشف کنم . خودم را در محیط آزادی بشناسم . چاه عمیق بزنم . ببینیم این معادنی که در وجود ما هستند چیست ؟ آنگونه که هستم باشم . در اینجا هنوز نوبت چارچوب و ضابطه نرسیده و من درست صحبت می کنم . اگر فرمود : دین مطابق فطرت است و فطرت در لابلای درون روح انسان پنهان است ، دین برنامه ای برای کشف خود میشود . و بی دینی یعنی بیگانگی با خود . قبل از اینکه من بیایم دین را بعنوان یک ضابطه و محدود کننده نشان بدهم ، می گویم : دین یک آزاد کننده انرژی های انسان است . دین راهی است که تو به نیروهای خودت پی ببری . دین هرکسی را هم یک جور شکوفا می کند و تو را به خلاقیت می رساند . از این جهت شباهتی به خلق خودت پیدا می کنی . هنری که در خلقت تو بخرج برد ، تو هم دوست داری این هنر را در رشد خودت یا در تربیت خودتان خلاقیت را بکار ببندیم . اگر بخواهیم دین را تعریف بکنیم . این تعریف بیشتر با فطرت بشر سازگار است . مبنایی تر هم هست . دلنشین تر هم هست . دین برنامه ای برای خود شکوفایی انسان ، دین راهنمایی است البته راهنما بهتر از برنامه است لطیف تر است . در برنامه جبر زیاد است . این دین مظلوم این قدر غیر اجبارانه با انسان برخورد می کند حتی در واجباتش لطفی وجود دارد که باید جداگانه به آن پرداخت . معنی حرف من این نیست که دین هیچ ضابطه و برنامه ای ندارد . دین راهنمایی است برای انسان که در اوج آزادی به شکوفایی برسد . و اگر برنامه ای هم برای آزادی می دهد ، برای این است که آزادی شما صدمه نخورد . در جمع اجباری من نمی گویم : خوب باشید ، من می گویم : خودتان باشید و از اینجا شروع می کنم . چرا شما از موعظه گر دین انتظار دارید به شما یک برنامه بدهد و بگوید خوب باشید ؟ من می گویم : خودتان باشید . تحت تاثیر تمسخر قرار نگیرید . دیگران به تو علاقه القاء نکنند . ببین حقیقتا چه می خواهی ؟ لایه های سطحی خواسته هایت تو را فریب ندهد . لایه های عمیق خواسته هایت را پاسخ بده . همین طور جلو می روییم تا به عرفان و اخلاق و دین نماز می رسیم . این تو هستی که می خواهی یک کسی مولای تو باشد و به تو دستور بدهد . از اینجا دستور آغاز شد . فطرت چنین جایگاهی دارد . بحث من اُمانیستی نیست . اُمانیستها می گویند : خدا در خدمت توست . ولی من میگویم این تو هستی که می خواهی باید در خدمت خدا باشی . در فطرت خودت نیاز به عبودیت را می بینی . نگاه اُمانیستی به دین هیچ وقت تو را عبد قرار نمی دهد . خدا را در سبد کالای روزمره ی تو قرار می دهد . می گوید : گاهی نیاز به آرامش داری ، پس برو با او مناجات کن و بعد او را کنار بگذار . من برای اینکه به خود شکوفایی برسم به دین نیاز دارم . دین برنامه یا راهنما یا هدایت گری ، برای خود شکوفایی . این مفهوم از دین ، نزدیک به مفهوم تربیت که کمکی برای رشد خواهد شد است . تربیت دینی دو تا قید توضیحی است که کنار هم قرار داده شده است . ترکیبی نیستند . در آینده خواهیم دید که اگر تربیتی ، دین در آن نباشد ، چقدر در آن ظلم به بشر و مستقل ندیدن بشر خواهد بود . دین تعبیر لطیفی دارد . من به تلقی مردم از دین کار دارم . چرا مردم ما از کلمه عشق لذت می برند ؟ چون تلقی لطیفی از آن دارند . چرا این لذت را از دین نمی برند ؟ چون تلقی قشنگی از آن ندارند . این تقصیر من و شماست . بیشتر تقصیر بنده . چرا خدا در قرآن فرمایید : خدا ایمان را عزیز دل شما قرار می دهد و در دل شما زیبا قرار می دهد ؟ ببینیم تعریف ما از دین چیست . اگر این تعریف زیبا نیست حتما تعریف ما اشکال دارد و باید آنرا اصلاح کنید . بعد به تعابیر رایج برمی خوریم مثل چارچوب . شما را در ساختمانی برده اند که فقط اسکلت در آن هست . شما هیچ وقت در آن زندگی نمی کنید . شما تصویر کنید کسی سر کار می رود چون به پولش احتیاج دارد و از پولش لذت می برد . یک کسی کارش خود شکوفایی است . دارد یک چیزی را کشف می کند . او با چه لذتی کار می کند ؟ دین از نوع دوم است . این لذتش خیلی بیشتر است . چرا ما اول جوری حرف بزنیم که سوء تفاهم پیش بیاید و بعدا سوء تفاهم را برطرف کنیم . ما می توانیم دقیق تر و راحت تر صحبت کنیم . دقیق تر که صحبت بکنیم جذابتر میشود . نه اینکه چیزی به آن آویزان کنیم مثل درخت کریسمس که هدیه به آن آویزان می کنند . درخت بها رخودش میوه و شکوفه می دهد . دین شبیه درخت بهار است . خودش شکوفه می دهد و در بهار است . نیاز نیست پیرایه ببندیم تا جذاب بشود . دین خودش جذاب است . اگرما درست نگاه کردیم دین میشود لطیف . کلمه ایمان لطیف میشود. وقتی میگویند : طرف آدم بی دین است می گویند : چه آدم ضُمُختی است . چقدر خشن است . بعضی ها در مورد دین این جوری میگویند که ما باید به این سعادت قشنگ از این راه دین سخت برسیم . دین قشنگ نیست . این راه این قدر دوست داشتنی میشود که حد ندارد . اگر شما اسب پیدا کنید و شما را به محبوب برساند و این مرکب در راه این قدر به شما لذت بدهد که وقتی به محبوب رسیدی ، مَرکب را هم ببوسی . در روایت کلمه عشق کم دیده میشود . در یکی از روایات از عشق ورزی نسبت به دین صحبت شده است . نسبت به این راهنما و همای رسیدن به سعادت . اگر نتیجه ی دین هم قشنگ نبود ، خود دین این قدر زیباست که آدم می تواند به نتیجه اش هم فکرنکند . البته باید به نتیجه دین که قرب الی الله و همه زیبایی ها آنجاست فکر کرد . و این آرزو این مسیر طولانی را برای انسان کوتاه بکند . ایمان و عمل صالح که ترکیبشان دین میشود خیلی زیباست . کار میکند تا به کار برسد . کار داریم تا کار . یک موقع شما خلاقیتی را به اثبات می رسانید ، خودتان را به اثبات می رسانید . شما به خود کار علاقه دارید نه به نتیجه اش که حقوق را سر ماه بگیرید . این تفریح است . دین داری قانون رعایت کردن نیست . چیزی فراتر است . دین یعنی نفس کشیدن . ما تربیت را برای رشد یک انسان تعریف کردیم . تربیت تربیت نیست . هدایت است و مسئولیت با خود فرد است و دیگران کمکش می کنند . خیلی از مواقع ما فرافکنی میکنیم و مسئولیت مان را گردن دیگران می اندازیم . می گوییم : دیگران وظایفشان را در قبال ما خوب انجام نداده اند . والدین و مربیان به فرزندان و متربی خودشان بگویند : ما درقبال شما هیچ کاره هستیم . این کلامی است که پیامبران الهی به امت خودشان می گفتند . خدا مسئولیت بعد از سن تکلیف را به دوش خود فرد گذاشته شده است . مربی نباید انتظار زیادی از خودش داشته باشد که من باید او را درست بکنم . ما کم کاره ای هستیم . و دین هم برای رشد و خود شکوفایی است و پیامبران تذکر دهنده نامیده شده است و تو بیدار کننده هستی و نشان دهنده نشانه هایی که در دست توست یعنی آیات الهی را با نشانه های که در خود اوست تطبیق میدهی . اینکه شما حرفهای من را تایید میکنید یعنی اینکه این ها را درخودتان دارید وگرنه تایید نمی کردید . یک عقلانیتی در شما هست و یک عقلانیتی از وحی به شما می رسد و فطرت شما با این ها تطبیق پیدا میکند . مومنین در برابر وحی که قرار می گیرند تایید میکنند و از اعماق جانشان این تایید را احساس میکنند به همین دلیل عشق می ورزند . دین بیدار کننده اعماق درونی انسان است . دین چیزی را روی دوش انسان سوار نمی کند . انسان راه را دوست دارد و نتیجه اش هم که بهشت است به او می رسند . دین حرکت زندگی انسان را سامان می دهد . حرکات و سکنات انسان را با ریتم خودش سامان میدهد و این ریتم آنقدر زیباست که انسان از قرار دادن خودش در اختیار دین لذت می برد . تربیت دینی یعنی انسان بگونه ای روی خودش و یا دیگران تاثیر بگذارد که دین برنامهای برای خود شکوفایی داده است . بهار با درختی یک تربیت دینی می کند . کاری میکند سیبها و شکوفه ها از دل درخت بیرون بیاید . ولی تربیت در غرب مثل برخوردی است که با درخت کریسمس می کنند . تو بیجا کردی که الان موقع جشن من است گل ندادی ، من این گل را به تو آویزان می کنم و جبری در آن هست . دین یعنی خود شکوفایی و تربیت یعنی کمک به رشد انسانها و تربیت دینی یعنی کمک به خود شکوفایی انسان . اگر کسی غیر دینی عمل کرد ، خودش را نشناخته و دارد دیگری می شود ، دیگران میشود . تحمیل ها را می پذیرد و دیگر خودش نیست . هرکسی به یک خود شکوفایی رسیده ، لذت برده است . در صورتیکه شما با تلقی قبلی دین را یک برنامه تحمیلی از بیرون تصور بکنید ، از اول دین ، با آن دعوا دارید و به نتیجه نمی رسد . آدمهایی که در سایه ی تربیت دینی قرا می گیرند به اوج شکوفایی و قابلیت های خودشان می رسند . مثل اینکه شما از موبایل برای در زدن استفاده بکنید . همه به این کار می خندند . پس از بقیه اش استفاده کن . پس این را بگیرید و به او سنگ بدهید . انسانی که دین ندارد یعنی به جایی نرسیده که ار همه استعدادهایش استفاده بکند . از بخش اندکی از استعدادهایش استفاده کرده است . چقدر انسان دلش برای چنین فردی می سوزد . با اینکه همه استعدادهایش شکوفا نشده ، خوشحال هم هست . خیلی از تشویق ها و تنبیه ها جنبه تحمیل پیدا میکنند . لذا در تربیت دینی آمار تشویق ها و تنبیه ها به شدت پایین می آید . میگوید : بگذار خودش این کار را بکند . لذا در یک تربیت دینی تشویق ها و تنبیه ها زیر پرده غیب می رود . اینجا با انگیزه هایی که بیشتر استقلال ما را معنی میکند ، حرکت می کنیم . من در جریان کمک کردن و راهنمایی باید بگونه ای رفتار بکنم که استقلال فرد تامین بشود یا به خود شکوفایی برسد و الا خودش نخواهد شد ، شما خواهد شد . شما پدر و مادر اگر خوب هستید ، فرزند شما باید خودش بشود نه شما بشود .

5- خلاصه ای از بحث تربیت دینی صحبت کنید .
دین برنامه ای برای شکوفایی انسان است . دین چیزی از بیرون به ما تحمیل نمی کند بلکه سعی در اکتشاف درون روح انسان دارد . دین در واقع دارایی های خود انسان را رو میکند . امر تحمیلی تلقی نمیشود . اگر کسی دین را تحمیلی تلقی میکند بخاطر این است که به خودشناسی نرسیده است . چون انسان لایه های پنهان دارد و از لایه های پنهان خبر نداشته و فکر می کند دستورات دینی چیزی را به او تحمیل میکنند . در واقع اگر انسان به یک خودشناسی عمیق دست پیدا بکند می بیند که کلمه زیبای امیر المومنین در جانش جاری خواهد شد : تو همان جور هستی که من دوست دارم ، من را همان جوری قرار بده که تو دوست داری . اینکه دوست دارم همان چیزی که خدا دوست دارد بشوم ، باز جز خواسته های من است . دین ، اینگونه یک تعریف بدون استرس و بدون موضع گیری انسان در مقابل آنرا پیدا خواهد کرد . وقتی شکوفا شدن دارایی های درونی برنامه ای بخواهد که نام آن دین میشود ، تربیت دینی هم تعریفی جدای از دین نیست . شاید ما کلمه تربیت را اضافه می کنیم یک قید توضیحی اضافه کردیم . اگر بگوییم دین دارای همان تربیت دینی است . منتهی در کلمه ی تربیت دینی ما یک نگاه هم به تاثیرگذاری بر دیگران داریم که دیگران را چگونه تربیت بکنیم ، بر دیگران چگونه تاثیر بگذاریم . البته اگر ما فقط کلمه ی دین را استفاده بکنیم باز این معنا را افاده خواهد کرد . اگر ما دینداری بکنیم یعنی بخشی از آن هم بر دیگران تاثیر بگذاریم و تربیت هم شامل آن خواهد شد ، اما تاثیر گذاری بر دیگران به مقصود اینکه دیگران را رشد بدهد معمولا نام تربیت بر آن گذاشته میشود که ما مشکلاتی با این کلمه تربیت داریم . چون در ریشه این کلمه نوعی جبر بکار رفته است . و وقتی ما می خواهیم چیزی را ربوبیت بکنیم مثل این است که ما یک رابطه ی جبری با آن داریم و او یک بی ارادگی در مقابل کار ما دارد و با خود شکوفایی ما ، با استقلال انسان ، با منشی که در دین برای تربیت اتخاذ شده و برنامه ای که دین داده منافات دارد . البته هرجایی کلمه تربیت دینی استفاده شده ، منظورشان تربیت به معنای لغوی نبوده است منظورشان هدایت ، تبلیغ ، تزکیه بوده است . ولی این الان رواج پیدا کرده است . در متون قدیم ما چنین اصطلاحی استفاده نمی شد . در روایات اگر نگاه بکنیم از این کلمه که پیامبر دیگران را تربیت کنند ، استفاده نشده است . از کلمه ی امضا کردن و تبشیر کردن استفاده شده است . گفتیم از کلمه ی تربیت دقیق استفاده کنیم . اگر می خواهیم این لفظ را با همان معنایی که علمای اسلامی مد نظر دارند استفاده کنیم ، این ملاحظه را یادمان باشد . اگر این را یادمان باشد دیگر نمی گوییم می خواهم فلانی را درست کنم . چون ما زیاد ، کاره ای بر تاثیر گذاری بر دیگران نیستیم . یا نمیگوییم چرا فلانی را درست تربیت نکردی ؟ در تربیت جبر نیست . باید خود فرد را بیشتر ببینیم . کلمه ی تربیت انسان را به این سمت می کشاند که در تربیت جبری مسلک می شود .
7- مهمترین ویژگی تربیت دینی چیست ؟
اگر ما تربیت را تاثیر گذاری بر دیگران به منظور رشد انسانها در نظر بگیریم ، شیوه ی تاثیر گذاری بر دیگران بگونه ای باید باشد که استقلال فرد و کرامت انسانی را حفظ بکند . ما پیش از اینکه به هدف تربیتی بیندیشیم ، باید انسانیت انسان را در مسیر این رشد و پرورشی که میخواهیم به او بدهیم حفظ کنیم . پرورش در مورد گیاه صادق است زیرا گیاه در مقابل پرورش دهنده بی اراده است و او تمام تلاش خود را می کند . ولی در مورد انسان نمی توان این جوری گفت . در مورد انسان بهتر است کلمه ی پرورش را انتخاب نکنیم تا یاد پرورش گل و گیاه نیفتیم . رعایت و استقلال به این است که فرصت انتخاب و فرصت آنکه خود فرد بتواند انگیزه ی در خودش ایجاد بکند را به او بدهیم . فرصت بدهیم تا از آموخته هایش و از علاقه های قلبی خودش بهره برداری بکند و روی پای خودش بایستد و خوب بشود . یکی از ویژگی های مهم آن این است که
کاری می کند خود فرد خوب بشود . نه ما او را وادار به یک خوب بودن سطحی یا صوری که مثل فنر تا رها کنیم به سمت خودش برمیگردد بکنیم . نتیجه ی این رعایت استقلال و کرامت این خواهد بود که خوبی با ثبات و عمیقی پیدا خواهد کرد . نتیجه ی دیگرش این خواهد بود که خوبی ارزشمندی خواهد شد . در قاموس دینی ما ارزش وقتی در رفتار یک انسان تولید میشود که خدا ببیند منشا این رفتار در وجود خود شخص و در لابلای عمق شخص نهادینه شده باشد و همچنین در قسمت زیبای قلبش نهادینه شده باشد . مثلا اگر کسی برایش نهادینه شده باشد ولی در ظاهر قلبش باشد و تا دیگران را دید و منافع خودش را دید ، لبخند بزند و متواضع باشد و هیچ حق و باطلی را در نظر نگیرد ، این انسان چاپلوسی می شود که چاپلوسی در او نهادینه شده است . باید هم با ثبات باشد و هم از قسمت قشنگ قلبش سرچشمه گرفته باشد . اگر از ترس این و آن نماز بخواند چه فایده ای دارد ؟ عادت کردن به این جور نماز خواندن و تواضع کردن بخاطر این است که شما به او فرصت ندادید این رفتار خوب از لایه های عمیق قلبش سرچشمه بگیرد . ما با شکل دادن برخی حوادث در بیرون زندگی فرد و ایجاد فضاهای مناسب می توانیم تاثیری بر فرد بگذاریم اما این تاثیر باید خیلی ظریف باشد . بالاخره شما یک جور می توانید تاثیر بگذارید و فرد را وادار بکنید و جور دیگری هم می توانید تاثیر بگذارید . مثلا غیبت کردن روش خوبی برای تربیت افراد است . ما آبرویشان را می بریم ، آنها خودشان را جمع میکنند . حواسشان باشد که دیگر خطا نکنند . اگر خدا غیبت کردن را مجاز می کرد ما در تربیت دینی خیلی موفق بودیم . می گفتیم آبرویت را می برم و او حواسش را جمع می کرد. اما در نهایت این زندگی چه خواهد شد ؟ کسی که مدام در ترس از آبروی خودش و مدام در کسب وجاهت خودش ، با دیگران رفتار خوب بکند این چه آدمی است ؟ در بعضی موارد به اهداف رفتاری رسیده ام . شاید با این تهدید خواسته اند در او جرقه ای بزنند ولی در واقع کرامت او را از بین برده اند و این فرد دیگر به درد نمی خورد . عمل خوبش هم دیگر ارزش نخواهد داشت . امام رضا (ع) می فرماید : گناه نکردن بعضی ها شما را فریب ندهد ، شاید ملاحظه کردنش بخاطر ترسش باشد . آدم ترسو و بی عرضه ای است که جرات گناه کردن ندارد . در جوانی با فردی دوست بودم که خیلی متواضع و با حیا بود . وقتی مدتی با او بودم و با خانواده اش رفت و آمد کردم ، به او گفتم : تو آدم با حیایی نیستی بیشتر ترسو و بز دل هستی . بعضی دانش آموزان خودشان را با حیا نشان می دهند تا خراب نشوند . شجاعت ندارد . اینها خیلی مهم است . ما فقط رفتار نهایی که می خواهد از فرد صادر بشود را نمی خواهیم . ما پشتوانه های آن را هم میخواهیم . فطرت و خصلت های بلند انسانی او را تخریب نکنیم . در خارج از کشور با دانشجویی می رفتیم . او کمی دیرتر چراغ ماشین را روشن کرد و پلیس رفتار خیلی بدی با او کرد البته ظاهرا رسمشان بود . در کشوری پیشرفته مثل کانادا خیلی بعید بود . ما یک ساعت زیر نورافکن پلیس بودیم و جرات نمی کردیم پایین بیاییم . زیرا خطر کتک زدن هم بود . این رفتار غیر انسانی بود . این نظم اگر در آنجا بوجود میآید چه فایده ای دارد ؟ ما نظم را برای چه میخواستیم ؟ نظم را میخواستیم که منظم باشیم و یک عده ای دیگر در جامعه راحت زندگی کنند . در غرب هر نظمی ایجاد میشود به نفع سرمایه داران بزرگ است نه خود مردم . البته راضی هم هستند . راضی بودنشان هم به درد نمی خورد . به چه قیمتی این نظم را بدست آورده اند . اگر جوانی را به کازینو فرستادی و قمار باز شد و شخصیت ترسویی پیدا کرد و در مقابل پلیس عصیان نکرد ، بگوییم چه جوان آرامی است . او را جایی گرفتار هوس ها و قمار بازی ها کرده ایم و تخلیه شده و دیگر عصیان نمیکند و در مقابل پلیس می گوید : چشم . این را یک شهروند خوب می دانند . اگر رفتارهای غلط مثل میخوارگی انسان را در مقابل پلیس ترسو کرد و انسان منطقی مقابل پلیس تواضع نکرد بلکه تواضع ناشی از تحمیل ترس باشد ، چه ارزشی دارد ؟ پس مهمترین ویژگی تربیت دینی استقلال فرد مبتنی بر روشهای اصیل انسانی است . تا ما درباره آزادی و استقلال فرد صحبت میکنیم می گویند : بله غرب همه آزادی دارند و صواب یکطرف و گناه یکطرف است . پس مد نظر شما از فضای خوب تربیتی چنین فضایی است . مصداق این فضای غربی است . خیر چیزی که ما در فضای غرب از آزادی می بینیم این نیست . اتفاقی که می افتد این است که شما را با یک عمل مثلا شهوت آلودی اسیر می کنند و بعد می گویند : آزاد هستید انتخاب کنید . آن فضا عادلانه نیست . ما یک قیامت ندیده داریم . حداقل این طرف هم یک شهوات ندیده داشته باشیم . چرا خدا روی شهوات پرده می کشد ؟ برای اینکه انسانها آزادی شان سلب نشود . و آزادنه انتخاب بکند . خدا میگوید : من که جلو نیامده ام اگر جلو می آمدم ، همه دلباخته می شدند هرچند ظرفیت ر ا نداریم که از ابتدا او را ببینیم . بهشت را هم بیرون نیاورده ام ، اگر بیرون می آوردم کسی دنیا را انتخاب نمیکرد . آزادی را به او دادم . شما هم خیلی چیزها را جلو نیاورید که برخورد اسارت گرانه با او بشود . فضای آزاد نه اینکه گناهان را روی سر انسان بریزیم ، بعد تحت تاثیر قرار بگیرد و بعد بگوییم آزاد است . مثل اینکه یک جوانی را همه بخاطر رفتار خوبش مسخره بکنند و بعد بگوییم : انتخاب کن . یکی خدا می گذارد وده تا غیر خدا می گذارد و بعد میگوید : یکی را انتخاب کن . این عادلانه نیست . ما باید یک فضای عادلانه برقرار کنیم . در مورد این فضای آزادانه خیلی باید صحبت کرد . خیلی وقت ها ما در جامعه مان این را رعایت نمیکنیم . فضای آزاد فضایی نیست که در آن بی بند و باری و گناه فراوان باشد چون این خودش یک نوع تحمیل است مثل اینکه من به زور چوب ، فرزندم را وادار کنم نماز بخواند . وقتی هم که او را تحت شهوات زیادی قرار بدهم او را وادار به رفتار بد میکنم . اینجا فضای آزادی نیست. هر نوع وادار کردن در تربیت دینی بد است . احترام به کرامت انسانی اقتضا می کند که از انواع وادار کردن ها حتی از نوع غربی که وادار کردن زیرکانه هنرمندانه است و قدرت انتخاب را از آنها میگیرد اجتناب کنیم . اینها فضای آزاد ندارند . جامعه امام زمان جامعه ای خواهد بود که این آزادی در آن چشیده خواهد شد . ما باید سعی بکنیم به آن سمت حرکت بکنیم .

9- گستره ی تربیت دینی کجاست ؟
تعریف تربیت دینی اثرگذار بر دیگران ، برای رشد است . تربیت به این معنا نخواهد بود که یک کسی رشد دیگران را بعهده بگیرد و یا صاحب رشد دیگران بشود . رابطه در تربیت دینی یک رابطه ی آزادتر تلقی کردیم . انسانها به زیبایی از کنار هم عبور میکنند مانند گلی که بوی خوشش را به مشام همه می رسانند . اینگونه تاثیر گذاری در دیگران بکنند . معنی تربیت دینی را اگر این بگیریم ، گستره ی تربیت دینی فقط در خانه و مدرسه محدود نخواهد شد . همه با هم کار تربیتی می کنند . شما یک لباسی می پوشید . فردی میگوید : چقدر این قشنگ است . چقدر به شما می آید . این را از کجا خریدی ؟ این روی شما تاثیر می گذارد . نگاه دیگران روی شما تاثیرگذار است که دفعه دیگر چه لباسی بپوشید . یا وقتی دیگران درباره ی زندگی شما نظر می دهند ، روی شما تاثیر می گذارند . یا از زندگی خودشان برای شما حرف می زنند و یک حادثه ی کوچک را خیلی بزرگ می کنند تا از دیگران کم نیاورند و روی دیگران تاثیر بگذارند . این تاثیرها وقتی ماندگار می شود و زیاد میشود و پشت سرهم می شود ، اسمش تاثیر تربیتی است نه فقط تاثیر تبلیغی . بعضی افراد در یک لحظاتی خیلی آمادگی برای گرفتن پیامی از کسی یا از اطرافیان خودشان دارند . اگر آن لحظه یک پیام بد بفرستی و تاثیر بد تربیتی بگذارد ، شما پیش خدا مسئولیت خواهید بود . روز قیامت علاوه بر جواب خودت باید جواب او را هم بدهی . و می گویید : من نمیخواستم رویش تاثیر بگذارم ، او در اوج آمادگی تاثیر پذیری بود . انسانها در هنگام عبور و مرور ساده و از کنا ر هم رد شدن ، تاثیر تربیتی روی هم نمی گذارند . فوقش تاثیر تبلیغی می گذارند . حالا ما چکار کنیم ؟ بعضی انسانها آمادگی شان برای تاثیر پذیری بالا است . کما اینکه بعضی مواقع انسانها تاثیر پذیری شان کم است . درگیر مسئله ی درونی هستند و پای منبری هم بنشینند تاثیر نمی پذیرند . ولی ما همه جا در حال تاثیر گذاری بر روی یکدیگر در هستیم . شما تربیت را از یک محیط بسته و از یک رابطه ی دو طرفه ی محکم خارج کنید و در روابط آزادتر قرار بدهید . آن موقع خواهید دید که تربیت گستره ی وسعی دارد . روایت می فرماید : مومنین به گردن هم حق پیدا می کنند . باید روز قیامت این حقی که گردن همدیگر پیدا کرده اند را پاسخ بدهند . یعنی تسویه حساب خودشان که انجام شد ، حالا باید ببینند دین دیگران ر ا هم ادا کردی یا نه ؟ مثلا چه کسی گردن ما حق پیدا می کند . فرمود : حداقل کسی که گردن شما حق پیدا می کند کسی است که چهل قدم با او راه رفته اید . روز قیامت سوال می کنند که حق او را ادا کردی یا نه ؟ حالا ببینید در این عبور و مرورهایی که با هم داریم ، دوست و یا همکار ، چقدر باید دقت داشته باشیم . این فضا انسان را از حصار تن خودیت بیرون می آورد ، وقتی حصار تنگ غم ها و افسردگی ها افزایش پیدا می کنند عصبانی شدن ها و خیلی مسائل پیش می آید . کافی است انسان در یک فضای قشنگی ، فکر تاثیر گذاری بر دیگران هم باشد و هرکس خودش را مربی حساب بکند . انسانهایی که خیلی به خودشان مطمئن هستند و نمی خواهند تاثیر بپذیرند ، اتفاقا از یک جاهایی و از یک کسانی تاثیراتی می پذیرند که اصلا به آنها نمی آید و خیلی هم ضرر خواهند کرد . مثل کسی که خواستگاران دخترشان را رد می کنند و بعد به بدترین آنها جواب مثبت می دهند . در افکار عمومی هم این موضوع هست و حکمتی هم پشت آن هست . کسانی که به سادگی از هر کسی الهام نمی گیرند ، یک جاهایی توسط کسانی که خیلی از آنها ضعیف تر هستند تاثیرات وحشتناکی می پذیرند و ناخود آگاه این کار را میکنند . لذا سفت بودن در تاثیر نپذیرفتن خیلی بد است . حالا ریشه ی روایی و دینی آن را عرض بکنم . وقتی در دین ما می فرماید : در هر نگاه مومن عبرتی هست . ممکن است کودکی از کنار شما رد می شود و درخواستی از شما می کند . ممکن است الهامی به شما می کند . یا پیامی برای شما داشته باشد و با شما حرف می زند . دست خودش نیست . ما خدا را پشت سر او ببینیم . کسی دارد گدایی می کند و از کنار شما رد می شود . تکدی گری کار خوبی نیست . اما ممکن است او لابلای حرفهایش کلمه ای گفت و به شما پیامی فرستاد . بعضی ها سر چهار راهها فال می خرند که ببینند در آن لحظه چه الهامی به آنها می دهد . می فرماید : در هر نگاه مومن ، درسی از اطرافش هست . زیرا خدا این درسها را تعبیه کرده است . برنامه ی روز شما را دیده است . شما مانند توریستی هستید که در این پول یک مدیری وجود دارد که از صبح تا آخر شب شما را برنامه ریزی کرده است . شما تمام لحظات را با حکمت نگاه کن . در اینجا باید انسان مهارت داشته باشد و قشنگترین پیامها را از آن بگیرد . قشنگترین دریافتها را داشته باشد . خیلی از اوقات غرور ما آدمها موجب میشود که باب تاثیر پذیری خودمان را ببندیم . تواضعی می خواهد . زمینی که فرو افتاده تر باشد ، آب بیشتری در آنجا جمع خواهد شد . آمادگی این را داشته باشیم که از هر حادثه ی خوب و بد و از هر آدمی در اطراف خودمان درس بگیریم . اگر این آمادگی علامت تواضع انسان است . اگر این تواضع باشد تربیت می شوند . حدیثی می فرماید : بهترین چیزی که پدر ها و مادرها می توانند برای فرزندانشان به ارث بگذارند ، ادب است . چون اگر بچه ی شما با ادب شد ، همه چیز از همه کس خواهد گرفت . همه دوست دارند به او خدمت کنند . شما همه جا با او نیستید . او تواضع دارد و همه مُرید فرزندان شما هستند . هرکسی به او خدمتی خواهد کرد . یکی میگوید : بیا به تو نکته ای یاد بدهم . یکی می گوید : بیا من تو را برسانم . یکی می گوید : بیا من تو را به یک معامله ی خوب راهنمایی بکنم . کافی است این فرو افتادی را به او یاد بدهیم ، مثل اینکه همه پدرهای او هستند ، همه دلسوزهای او خواهند بود . پیامبر گاهی به اطرافیانشان می گفتند : چیزی بگویید که ما هم استفاده کنیم و آنها را می پذیرفتند . البته در مقابل پیامبر کسی حرفی نداشت . پذیرش خیلی مهم است . در یکی از خاطرات پسر آقای بهجت از پدرشان می گفتند : پدر برای ما قصه و داستان تعریف می کردند و ما باید از قصه و داستان منظورشان را متوجه می شدیم . ایشان می گفتند : بعلت کهولت سن پدرم من همرا ه ایشان در یک اتاق بودیم و من از ایشان نگهداری می کردم . روزی ایشان به من گفتند : فلان آیت الله پایش را جلوی فرزند ش دراز نمی کرد و من فهمیدم که ایشان خجالت می کشند جلوی من پایشان را دراز کنند . و بعد از آن ، بین اتاق پرده کشیدم . نمی گوید : پسرم بیرون برو . تو باید خودت این مطلب را بگیری . و خودت متوجه بشوی . این تربیت دینی است . این گل زیبایی است که از درخت آویزان است . ما ازکنار آن عبور می کنیم و یقه ی ما را نمیگیرد که بیا من میخواهم به تو چیزی بگویم . پس اگر کسی خواست در این فضا تاثیر تربیتی بپذیرد آمادگی خودش باید بالا باشد . البته آمادگی اش باید بالا باشد که هر بویی را استشمام نکند و از هر چیزی تاثیر نپذیرد . هرکسی از مسئولیت خودش خبر داشته باشد . پس گستره ی تربیت وسیع شد . همه در حال تاثیر گذاری روی دیگران هستند . هرکس لباس می پوشد و بیرون می آید ، بگوید : خوب حالا آثار تربیتی این را چکار کنم . شادی روی دیگران تاثیر بگذارد و ماندگار بشود . از آن طرف هم ، همه باید آمادگی داشته باشند که بهترین بو را از محیط خودشان استشمام بکنند . عطر فروشی می گفت : من سعی میکنم در محیطی که بوی بد هست نروم . چون شامه ام خراب میشود . یک موسیقی دانی هم بود که مجری از او پرسید : موسیقی های تلویزیون چگونه است ؟ و ایشان گفت : من گوش نمی دهم و مجری تعجب کرد . گفتند : چرا ؟ گفت : چون گوشم خراب میشود . من نمیتوانم هر چیزی را گوش کنم . در فضای تربیتی همه باید مواظب باشند که تاثیر تربیتی روی دیگران می گذارند و مواظب باشند چه تاثیری از دیگران می پذیرند .

11- اهمیت تربیت دینی در جامعه مهدوی چیست ؟

وقتی ما به رسالت انبیاء و هدف خلقت انسان نگاه کنیم می توانیم هدف جامعه مهدویت و حکومت حضرت را چیزی جز رشد انسان در جهت عبودیت تحلیل نکنیم . منتهی ما براساس نگاهی که به تربیت باید داشته باشیم ، باید ببینیم اگر در جامعه مهدوی در مورد تربیت صحبت میکنیم ، تربیت یک مصونیت عام و شامل است . همه در این امر مشارکت می کنند چون همه روی هم تاثیر می گذارند . ما وقتی برنامه ریزی نکنیم که روی هم تاثیر مثبت بگذاریم ، لاجرم کم و بیش تاثیر منفی خواهیم گذاشت . یعنی ما در تربیت یکدیگر موثر هستیم . ما نیاید از این مسئله غفلت بکنیم . ما باید حواسمان به اطراف باشد . اینکه خیلی از آدمها خودخواه میشوند اثر بد تربیتی ، بی توجهی به محیط است . می خواهیم بین این دوتا رابطه برقرار کنیم . وقتی ما حواسمان نیست که روی دیگران از هر جهتی چه تاثیری میگذاریم چون می خواهیم در رفتارمان آزاد باشیم میخواهیم به کسی اعتنا نداشته باشیم . خوب اگر من به اطرافیانم اعتنا نداشته باشم ، اطرافیانم کمبود محبت احساس بکنند ، در این فرایند دچار مشکلات روحی بشوند و بهم می ریزند . و اثر تربیتی بد روی دیگران می گذارند . تربیت امری است که هم در رابطه با انسان است هم در ارتباط با خود فرد و خود انسان و هم در ارتباط با جامعه است . اگر روی آن به نحو مثبت برنامه ریزی نکنیم و رها بشود ، به نحو منفی تاثیر خواهد گذاشت . روایت از حضرت علی (ع) داریم : خودت را وادار به کارهای خوب بکن و اِلا خودبخود به سمت بدی ها پیش خواهد رفت . با اینکه فطرت ما الهی است و خوب زاده شده ایم و خوبی ها در درون ما موجود هستند اما اگر این خوبی ها در درون ما کشف نشوند ، تجلی نکنند و ته دل ما مدفون می شوند و یک آثار بدی در انسان می گذارند . اینکه خدا می فرماید : بهم دیگر در کارهای خوب و تقوی کمک کنید و هرکس این کمک را نکند ، نهی میشود . گاهی ما روی هم شدیدا اثر منفی می گذاریم و بعضی مواقع با بی اعتنایی بصورت رقیق تاثیر منفی بگذاریم . تربیت در جامعه ی مهدوی مساوی است با رسالت انبیاء و هدف حکومت حضرت مهدی ولی یادمان باشد بنا نیست حضرت فقط ما را تربیت کند . تربیت بصورت یک فرهنگ ، یک امر فراگیری در جامعه میشود . و دیدگاه عموم ساکنان جامعه مهدوی نسبت به تربیت اصلاح میشود . همه وظیفه ی خودشان را در این جامعه می دانند . تجربه ی بشری و شکست ها و همه تلخ کامی ها به اینجا رسانده ، عقل آدمها و ایمان و صفای باطنشان وضع را به اینجا رسانده که همه نسبت به تربیت احساس مسئولیت می کنند . شما نمیتوانید هرجوری می خواهید بگردید و حرف بزنید و بگویید : دیگران به من چه ؟ این فرهنگ و نگاه فراگیر میشود . در جامعه مهدوی همه ی کارها را به حضرت واگذار نکنیم . نگوییم حضرت و یارانشان می آیند و دنیا را خوب میکنند و ما کاری نداریم . الان که حضرت نیستند ما باید تلاش بکنیم . حضرت بیایند ما خود بخود اصلاح میشویم و اگر اصلاح نشوییم حتما تقصیر یاران حضرت میگذاریم . نه آن زمان ما به خودمان می آییم ، به خود آمدنی که اگر هم اتفاق بیفتد مقدمه ساز ظهور میشود .

13- درمورد اینکه در جامعه ی مهدویت نه خوبی را تحمیل می کنند و نه بدی را ، بیشتر توضیح بدهید .

یکی از علتهایی که انبیاء با طاغوتیان درگیر می شوند بخاطر این است که آنها کارشان به بند کشیدن انسان است ولی پیامبران به آزادی و استقلال فرد می اندیشند . نسبت به اینکه این هوشیاری در این زمان نسبت به آزادی بیشتر شده ، بندها نامرئی شده اند . اینکار با شیوه های مدرنی صورت می گیرد . مثلا قانون های اضافه و تشویق ها و تنبیه های فراوان و فوری و سنگین یا تحقیرها و توهین ها به بهانه ی اظهار نظرهای مختلف یا جاذبه های دروغین و تزیین های فریبنده ، همه ی این ها بند است . شما این بندها را بردارید و انسان ها آزاد می شوند ، اگر خواستند بسمت خدا بروند و اگر خواستند نروند و معمولا هم می روند . منتهی کم و زیاد را خودشان انتخاب می کنند . یک مثال اقتصادی عرض بکنم . در فضایی که به شدت بحران اقتصادی است و دزدی های فراوان باشد خوب طبیعی است خیلی ها دست به دزدی بزنند و خساست میکنند زیرا نا امنی است . حضرت نا امنی را از بین می برند . بعد امکان زور گویی را از عده ای می گیرند ، بعد فضایی هست که طرف میتواند در مورد خساست فکر بکند . و وقتی فرصت فکر داشتن داشته باشد میگوید : چرا من خساست بکنم ؟ این فضا برای همه ایجاد میشود . البته در آنجا هم وسوسه هاس نفس باقی می ماند و میزان رغبت هر کسی و میزان همت هرکسی ممکن است با دیگری تفاوت داشته باشد . مسابقه ی اصلی انسان بودن در دنیا این نبوده که تو به بهشت می روی یا به جهنم ؟ و یا مسیر خودت را انتخاب کنی . کدامتان ، کدام مرتبه از بهشت را می خواهید تمرین کنید و بروید . در این وسط بعضی ها علاقمند می شوند که به دوزخ بروند . این دیگر میل خودشان است ولی وجه غالب این نیست . وقتی ما در چنین فضایی قرا بگیرم فضای منطقی که فقط با تحقق ولایت پدید میآید ، آن وقت فضای تربیتی خوب ایجاد میشود . سه امام اول ما به موضوع ولایت پرداختند . به موضوع تربیتی که ما از امام سجاد (ع) داریم ، نپرداخته اند . امام سجاد (ع) آدم سازی می کردند . دانه دانه آدم می آوردند و تربیت می کردند . حضرت علی (ع) این کار را نکرد چون حکومت در دستش بود و احتیاج به این کار نداشت . امام زمان هم که بیایند ، اول حکومت تشکیل می دهند . اول با طاغوت مبارزه می کنند . و فضای تربیتی مثل خانه ی امام سجاد (ع) بوجود بیاید . امام سجاد غلامشان را صدا زدند و او نیامد . دیدند که در اتاق نشسته . گفتند چرا جواب نمی دهی ؟ گفت : چون از شما حساب نمی برم . احساس امنیت می کرد . می توانست معصیت کند ولی اکثر غلامان امام سجاد (ع) معصیت نمی کردند . آقا از او تشکر کرد که چنین خبر خوبی به او داده است که از او حساب نمی برد . و از خدا سپاسگزاری کرد و غلام را در راه خدا آزاد کرد . جامعه ی مهدوی می خواهد این فضا را برای اکثریت انسانها ایجاد بکند . طبیعتا به این فضا خواهد رسید . چون انسانها فطرت و عقل دارند . حضرت عقل ها را شکوفا می کند . بستر سقوط و کفر را هم از بین می برد . شمشیر حضرت برای آنجاست . شمشیر حضرت برای نمازخوان کردن ما نیست . کسانی که الان نماز نمیخوانند به احتمال زیاد شمشیری آنها را وادار به بی نمازی میکند . شمشیر تمسخر دیگران . شمشیری که با تزیین اسارت های دروغین برای او ایجاد می کنند . بعضی ها فیلم سیاه و سفید را رنگی تعریف می کنند . و فرد محاصره میشود و مجبور است به این شرایط تن بدهد . بخصوص در مورد جوانها . روایت از امام صادق (ع ) داریم : بین جوانها و کسانی که غُلو می کنند فاصله بیندازید . بزرگنمایی میکنند . زیاده گویی میکنند . این جوان هم یک احساس نیاز بی حد طلبی دارد . بعضی ها این قدر چیزی را محکم می گویند که جوان باورش میشود و فکر خودش را هم در توجیح او بکار می گیرد . فکر کنم حضرت دو گروه را حسابشان را می رسد . یکی با کسانیکه با زور اسلحه و قدرت و ثروت به جان مردم افتاده اند و یکی کسانی که با زور هنر و فریب ابزار رسانه به جان مردم افتاده اند . حضرت این اسارت را از بین خواهد برد . همه در یک فضای آزاد و معقول قرا می گیرند و رشد پدید می آید . ما باید جامعه ی حضرت را دقیقا لمس کنیم . نه این که تصور کنیم معجزه ای رخ می دهد و ما نا خودآگاه آدم خوبی می شویم . نه اینکه حضرت خوبی را به ما تحمیل می کند . بلکه رمز تربیتی حضرت و روند خوب شدن جامعه این است که حضرت از طرفی جلوی فریب دیگران را می گیرد ، از طرفی خودشان هم زور نمی گویند . و کسی را فریب نمی دهند . انتظار چنین صحنه ای انسان را شاد می کند .

- چرا بعضی مواقع تربیت را نمی پذیریم ؟
اگر کسی تربیت را نپذیرفت ، شاید روش مان در تربیت درست نبوده است . ما اول باید روش ها را متهم کنیم . اهداف تربیتی را باید متهم کنیم . شاید اول باید مربی را متهم کنیم که با انگیزه های قشنگ جلو نیامده است . این بخاطر طرفداری از آدمهایی که تربیت را نمی پذیرند نیست ، این بخاطر طرفداری کردن از فطرت است . فطرت انسان ربایش دارد . اگر آن حرف را نگرفت ، شاید بجا نبوده است . شاید قشنگ گفته نشده و یا از راهش وارد نشده است .


:: موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
:: برچسب‌ها: - از نظر شما تربیت یعنی چه ؟"سمت خدا پناهیان ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد احمدی
تاریخ : پنج شنبه 29 فروردين 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: